امام خمینی

آورده اند با وصف آنکه کمیل بن زیاد نخعی یمانی، در سال هشتم پیش از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مدینه ، پا به عرصه وجود گذاشت ، ولی شرف حضور در جمع صحابیان آن حضرت را نداشته، لیکن از تابعین پیامبر(صلی الله علیه و آله) 1 بوده و از یاران خاص و اصحاب سر امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهماالسلام شمرده می شد.

کمیل آن قدر به مولا علی(علیه السلام) نزدیک بود که گویا رفیق گرمابه و گلستان حضرت بشمار می آمد، با مولا به جنگ می رفت، از طرف مولا به اداره امور شهرها می پرداخت و فرماندار استان هیت بود، از مولا دعا می آموخت و خاطره ها نقل می نمود. آن چنان که بسیاری از جملات قصار و حکمت های مولاعلی(علیه السلام) خطاب به کمیل بن زیاد نخعی است.

مورّخان او را از یاران مولا علی، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) برشمرده اند. کمیل در کتاب ها و منابع رجالی نیز از جمله راویان  راستگو، موثق و صحیح الحدیث نزد شیعه و سنی است.

دوستی و محبتش به اهل بیت بقدری زیاد بود که در دربار حجاج بن یوسف ثقفی وقتی نام امیرالمومنین علی (علیه السلام) را می برند با ذکر درود بر او به بزرگداشت آن امام همام پرداخت و بدین سبب سر مبارک خویش در طبق اخلاص نهاد و به ساحت قدسی علوی هدیه داد و سنگدلی به نام ادهم قیسی که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود در سن 90 سالگی یعنی در سال 82 هجری قمری سر از بدنش جدا ساخت و در نزدیکی کوفه در منطقه ثویه، پیکر مطهرش را به خاک سپردند و اینکه آن تربت پاک قبله گاه شیفتگان اهلبیت است .

در یکی از نقل های او آمده است که گفت: امیر مومنان علی بن ابیطالب (علیه السلام) روزی دست مرا گرفت و به سوی گورستان (شهر) برد، (پس از مکثی کوتاه) آهی از نهاد دل برکشید و فرمود: ای کمیل پسر زیاد (نخعی): «ان هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها، فاحفظ عنی ما اقول لک، الناس ثلاثه فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاة و همج رعاع ، اتباع کل ناعق ،یمیلیون مع کل ریح، لم یستضیؤ بنورالعلم و لم یلجأوا الی رکن وثیق ........

حضرت چنین فرمودند: این دلها که می بینی ظرف هایی هستند (که در خود دوستی ها و بغض ها را وانهاده اند، برخی از آنها چون حفره  کوچکی در بیابان، جایگاهی برای دانش و دوستی و راستی ندارند و برخی، از دریاهای بی کران نیز بی کران ترند) ای کمیل؛ پس بهترین دل (همان دل دریایی است) آن دلی که بیش از دلهای دیگر فضیلت ها را در خود جای دهد. پس هر چه به تو می آموزم یادگیر و نزد خود نگه دارد (و دریا دل شو).

ای کمیل؛ بدان، مردم سه گروهند: دانشمندان الهی (که دانش خدا و علم خدایی می آموزند) و دانشجویانی که در راه رهایی و نجات گام برمی دارند و گروه سومی که چون پشگان آواره و رها به سوی هر صدایی می روند و از هر صدایی پیروی می کنند و با هر نسیمی به این سو و آن سو افکنده می شوند، از نور دانش نور و بهره ای نمی گیرند و به پناهگاه قابل اعتمادی تکیه ندارند.

الغرض ؛ یادم می آید روزی که امام خمینی به ایران بازگشت در هواپیمای پهن پیکر فرانسوی با طمأنینه غیرقابل وصفی نشسته بودند و گویا اندیشه می کرند، خبرنگاری از آن پیشوای بزرگ پرسید: حضرت آیه الله چه احساسی دارید؟

ایشان فرمودند: هیچ احساسی ندارم!! همواره این برخورد امام با آن خبرنگار مورد توجه من بود که چطور می شود شخصی به این درجه از اطمینان برسد و برای ورود به ایران پس از 15 سال و حضور در میان میلیونها نفر طرفدارانی جانفدا، که طبعاً باید لحظه شماری کرد، هیچ احساسی نداشته باشد؟

تنها و تنها دلیل آن را در کلام امیرالمومنین یافتم آنگاه که فرمود : بهترین دل (همان دل دریایی است) و مردم بر سه گروهند گروه اول دانشمندان الهی!

حتماً دیده اید بعضی افراد هستند که دلهای کوچکی دارند، دلهایی که زیاد گنجایش ندارد، خیلی نمی تواند پذیرای فضایل و معانی باشد! به همین جهت تا بخواهی فضیلتی را به آن دل، القا کنی چون کوچک است نمی پذیرد، پس می زند! چرا؟ چونکه او فقط هر چه را در جلوی چشمانش بگذارند می پذیرد حال زاویه آن ممکن است تا نوک بینی باشد! یا کمی  جلوتر، یعنی تا جلوی پا و نه بیشتر!!

بنابراین؛ آن دلی که  درک فضایل نمی کند، صفات جلال و جمال را برنمی تابد، ولایت الله را نمی پذیرد نه حکمت ذاتیه را قبول می کند و نه حکمت فعلیه پروردگار را. آن دل کوچک است ولو اینکه در بزرگترین دانشگاههای فرنگ تحصیل کرده باشد، معلوم می شود برخی علوم حضور در تاریکی است نه  درک روشنایی!!

پس دل را باید بزرگ کرد تا معرفت خدا با تمام متعلقاتش در آن جای گیرد «اول العلم معرفة الجبار و آخره تقویض الامر الیه» نخستین گام دانش، شناخت خدا است و آخرین گام  واگذاری امور به اوست - این کلام یعنی دانش باید به گونه ای باشد تا زاویه دیگری از شناخت خدا را برای انسان ایجاد کند و الا دانشی که چنین نباشد به چه درد می خورد و چه اثری دارد ، فَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ (زمر آیه 22) یعنی : پس کسى که خدا سینه ‏اش را براى [پذیرش‏] اسلام گشاده، و [در نتیجه‏] برخوردار از نورى از جانب پروردگارش مى‏باشد [همانند فرد تاریکدل است‏]؟

رمز ماندگاری امام خمینی در میان ما چیزی نبود جز آنکه او بین خود و خدای خویش هیچ حجابی نگذاشت، او بود و حضور در نزد خدا همانگونه که امام صادق فرمودند: «من اصلح بینه و بین الله اصلح الله بینه و بین الناس» یعنی کسی که بین خود و خدای خویش را اصلاح نمود ، خدا او را در نزد مردم محبوب می گرداند.

چندی پیش؛ نزد دانشمند اهل دلی رفتم، او می گفت: در سنین جوانی خیلی شیفته علم آموزی (فلسفه) بودم ،این از سویی و از سوی دیگر من تنها فرزند مادرم بودم و همین جهت باعث شده بود مادرم تمام هستیش را در من بیابد، به عشق من زنده بود و به عشق من چاشت را به شام می پیوست، حتی گاهی از فراق من مریض می شد! در یکی از روزهای تابستان ، آوازه علمیت مرحوم آیت الله کمالوند خرم آبادی (ره) مرا به خرم آباد کشاند تا بروم و نزد او فلسفه بخوانم ، رفتم و خواندم و الان بیش از 65 سال از آن سفر می گذرد، مادرم سالهاست از دار دنیا رخت بربسته و من نیز پیر فرتوتی شده ام و گوشه خانه افتاده ، گذشته  زندگیم را که ورق می زنم ، می بینم،  لحظه ای نگرانی مادر در فراق آن فرزند، ارزش تمام آن علم آموزی را نداشت.

به قول شیخ بهایی
 
علم رسمی سربسر قیل است و قال                     نه از او کیفیتی حاصل نه حال
تا آنجا که می گوید
 
علم نبود غیر علم عاشقی                                     مابقی تلبیس ابلیس شقی (2)
 
امام خمینی دلش مالامال از عرفان الهی بود و آغاز و انجام دانش را در نور دیده بود و مصداق کامل آیه شریفه 125 سوره انعام  بود که فرمود فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ یعنی : پس کسى را که خدا بخواهد هدایت نماید، دلش را به پذیرش اسلام مى‏گشاید.

و خداوند به برخی از بندگان خویش دلی دریایی عطا می کند و خمینی از آن بندگان دریا دل بود که فقه و فلسفه و اصول و عرفان و شعرش او را امام خمینی(ره)  نکرد ، بلکه درک حضور دائمی اش نزد خداوند سبحان  و دل در گرو ولایت او نهادن او را خمینی کرد. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا  یعنی  : کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، به زودى [خداى‏] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى‏ دهد.

رمز ماندگاری او در میان ما چیزی نبود جز آنکه او بین خود و خدای خویش هیچ حجابی نگذاشت، او بود و حضور در نزد خدا، همانگونه که امیرالمومنین فرمودند: «من اصلح مابینه و بین الله اصلح الله بینه و بین الناس» یعنی کسی که بین خود و خدای خویش را اصلاح نمود ، خدا او را در نزد مردم محبوب می گرداند.